با مادرشوهر و خواهرشوهر دو رو چه کنم؟
سلام؛مسله ای که افسرده وعصبیم کرده دو رو بودن خانواده شوهرمه؛ من توجمعشون راه نمیدن منتظرن پام از دراتاق بذارم بیرون که پشت سرم حرف بزنن ولی شوهرم خوبه؛ رفتارخانوادش باعث گوشه گیرشدنم شده بهم کمک کنید.
امتیازت به این سوال چنده؟
به نظرتون باید چه کار کرد.؟؟
منم جلوی خودم و دیگران تعریف و تمجید می کنن.ولی پشت سرم ایراد میگیرن از لباسم گرفته تا چیزای دیگه، که گاهی نامزدم از زبونش در میره میگه.
من از هرلحاظ سر تر هستم نسبت به خواهرشوهرها و مادرشوهرم.
البته من خیلی پیگیر نمیشم و به روشون نمیارم چون اصلا حوصله این خاله زنک بازیاشون رو ندارم.ولی ناراحت میشم قلبا.
ببین خانواده شوهرمن بدترن. وقتی دور هم جمع میشیم باهمه میگن میخندن الا من. برادرشوهرم که میخواد حرصمو دراره همش با اونیکی جاریم بگو بخند میکنه. منم خوشم نمیاد تو جمعشون باشم
سلام چرا از رفتارهای اونها حرصتون در میاد مگه به اونها احتیاج دارید تنها راه اهمیت ندادن و بی محلی و اینکه رابطه رو کاملا رسمی با اونها نگه دار و به شوهرت بگو که میخوام دورا دور با خانواده ت در ارتباط باشم و سعی کن زیاد با اونها روبرو نشی……………..
مادرشوهرمنم خیلی بدجنس
یکی ر اهنماییم کنه چجوری باید دلشوبدست بیارم ک سراشتباه ندونسته سرزنشم نکنه وپسرشوازم دورنکنه؟
سلام، من با مادرشوهرم چیکار کنم؟ خییییییلیییییی دوروعه جلوی همه خودش و خوب نشون میده حتی جلو پسرش و شوهرش اما وقتی تنها میشیم منو بدجوری با حرفاش میسوزونه، پشت سرم خیلی حرف میزنه، شوهر منو گرفته تو مشت خودش که باعث شده من و همسرم اکثراً با هم دعوا و قهر کنیم، واقعا نمیدونم از دستش چیکار کنم؟ خیلی به همه چی کار داره و میخواد تو همه چی دخالت کنه خیلی تیکه بهم میندازه، واقعا از دستش خسته شدم، لطفا راهنماییم کنید من چیکار کنم؟ که حداقل شوهرم و بکشونم سمت خودم
عین شرایط منو داری.
دارم دیوونه میشم همین الانم میونمو با شوهرم زد.
اونقد بیزارم ازش.از شانسمم نامزدیم زبونم کوچیکه.
فقط حرصه که میخورم.
درسته همسرم طرف منه ولی واقعا مادرشوهرم خیلی دو روعه پیش همسرم منو خیلی تعریف میکنه تو جمع.تا همسرم میره جایی گیر دادناش شروع میشه.
نمیدونم راه چاره ای داریم یا نه.ولی هیچ قوتی نمیتونه مادرشوهره منو درست کنه.
متاسفانه .
حیف که مادره همسرمه حیف.
من چیکارکنم با مادرشوهرم؟؟؟خواهرشوهرم کوچیکم کلاس دومه ما طبقه بالا خونه مادرشوهرم ایناییم.دم به دقیقه میادخونه ما میگه اینو یاد ندارم اونویاد ندارم کاردستی نقاشی و….جالب اینجاس که برادرشوهرم همسن منه به اون نمیگه ابجیش 22 سالشه ب اونم نمیگه تازه میاد اینجا ازساعت 6 عصر تا ده شب نمیدونم مادرشوهرم نمیفهمه یا…نمیگه تازه عروسه شاید میحواد جلو شوهرش لباس باز بپوشه یا هرچی این بچشو میفرسته اینجا…بگید چیکارکنم لطفا????????.مادرشوهرم خودش میره تفریح بچشو نمیبره میندازه به من اه انقدربدم میاد میره بیرون میگه برای ماهم غذا درس کن..دخدربزرگش غذا سوخته درس کنه مادرشوهرم همه جا تعریف میکنه به به چقد دست پختش خوبه من بهترین غذا هم درس کنم تهش یه ایراد میگیره اووووف.
تو هم تا یه مدت شبا برو خونه مادرت یا سینما یا پارک یا پاساژ یا خرید و این کارا.خلاصه یه جوری که شوهرت متوجه نشه سرگرم کن تا اون هم عادتش بره از سرش.اون اخر هم اگر باز اومد به شوهرت بگو من میخوام با تو راحت باشم مردها هم سریع اماده قبول این حرفان.الان تازه عروسی کلکت راه داره.انجام بده.
سلام هیچکارنکن بی تفاوت باش اوناازقصداینکارومیکنن حرصت بدن یادت باشه آدمایی که پشت سرت حرف بزنن لیاقتشون اینه حرفاشون همون پشت سرت باقی بمونن
سلام عزیزم این عقده ای هاروولشون کن آدمای کوچیک همش پشست سرآدم حرف میزنن لیاقتشونم اینه حرفاشون همون پشت سربمونن.حساسیت نشون نده که بدترمیشه هاااااا
عزیزم محل نزار مهم شوهرته بقیه رو بیخیال هرچی میخوان بگن
عزیزم وقتی اوناشماروتوجمع خودشون راه نمیدن بیتفاوت باش وخودتوسرگرم کارای دیگه کن مثلاباگوشیت وربرو،طوری رفتارکن که بفهمن حواست بهشون نیست
من جات بودم
شوهرمو با سیاست قانعش میکردم بهشون هشدار بده
اگه این کارو نمیکرد
میرفتم هرچی ا دهنم بیرون میومد میگفتم حالشونو میکردم
یا مثلا به شوهرم میگفتم اگه یه بار دیگ خونوادت به من بی احترامی کنن
نه من نه تو
اوکی؟
امید وارم بهت کمکی کرده باشه ;-)
عزیزم کمکی که کردی باعث نشده باشه طلاق نگیرن خوبه???
سلام
یکی از خواهر شوهرهای منم همینطور بود
منم اونقدر بد محلش کردم البته بی احترامی نکردم تا آدم شد
وای عزیزم..میفهمم چی میگی..ولی خوب باید خودتو وفق بدی..منم یه همچین شرایطی داشتم ..الانم بعد از 5 سال هنوز یه کوچولو داره تکرار میشه..ولی باید محکم باشی..هیچی مثل بی محلی جواب نمیده ..همونجوری باهاشون برخورد کن که باهات رفتار میکنن خودشون میفهمن کم کم..وقتی ناراحتی یکم به قول معروف باد کن بذار بفهمن از رفتارشون ناراحت میشی ..مثلا چیزی نخور..ناهارو شامو فقط با غذات بازی کن ..شوهرت که متوجه بشه ناراحتی هی جلوی اونا بهت تعارف میکنه لجشون در میاد :laugh ولی وقتی با شوهرت تنها شدی چیزی نگو..بذار چند بار بگه چی شده؟اونوقت اروم بهش بگو چرا ادما اینطورین ؟چرا اون چیزی رو که برای خودشون میپسندن واسه بقیه نمیپسندن؟ولی شلوغش نکن ..مظلومانه رفتار کن تا جانبتو بگیره ..مطمئن باش پشت سر بهشون هشدار میده باهات درست رفتار کنن..اون حدیث انچه برای خود نمیپسندی رو هم به هر بهانه ای جلوشون بگو ..از انسانیت صحبت کن و بهشون بگو اصول انسان بو.دن تو همین جملست..بعد مثلا دوستاتو مثال بزن ..بگو طفلکی دوستم ..شرایط خودتو تو مثال بگو..بعدم بگو ولی خدا رفتاراشونو بی جواب نمیذاره ..خلاصه که خودتو وفق بده ..و کلا دلتو دریا کن و سیاست هم داشته باش ..گریه . غر جواب نمیده تو ازشون بد گویی نکن بذار شوهرت بفهمه اونا بدی میکنن ولی تو چقدر ماهو نازنینی ;-) کم کم خوب میشن بعد از چند سال کلا از زندگیت می کشن کنار..فقط سعی کن خودتو وفق بدی و بگذری..کینه نکن چون خودتو بیشتر اذیت میکنی :-) امیدوارم کمکی بهت شده باشه
واااااای خانواده شوهر منم همینطورن :-(
مخصوصا مادرشوهرم و یکی از خواهرشوهرام….. :cry:
اوایل خیلی بهم میریختم و همیشه سر شوهرم خالی میکردم…..اما دیگه کم کم عادت کردم…..البته هنوزم بهم میریزم اما خودمو بهتر میتونم کنترل کنم :cry:
سلام
تو خودت باش
قوی و محترم باش خدارو شکر شوهرت خوبه. قدرشو بدون و سعی کن کمتر با آدمای دورو دمخور بشی یا کمتر هم صحبت بشو با احترام البته . اونا یه جورایی به تو حسادت می کنن پس براشون مهمی اگه رفتارت محترمانه و بزرگوارانه باشه کم کم ازت الگو میگیرن یعنی ناخواسته سعی می کنن مثل تو بشن
سلام مسئله ای که منرو عصبی کرده همین دورو بودن مادر شوهر و خواهر شوهرم است و باعث گوش گیر شودن من شده لطفا راهنمایی کنید ممنون
سلام عزیزم
مشکل که تو داری اغلب خانم ها با خانواده همسرانشون دارن شما نباید انقدر این مساله باعث اذیتت بشه چون باعث میشه شوهرت ازت دور بشه سعی کن وقتی پیش خانواده شوهرتی خودتو مشغول به کاری بکنی یا اینکه با اونا وارد گفتگو بشو خودت میدونی که که انگار دارن گوشت برادر مرده خودشون میخورن پس زیاد خودتو در گیر نکن :rose:
سلام منم خانواده شوهرم دو رو هستن ولی من قوی بودم با احترام روشونو کم کردم الان دیگه برام مهم نیس چی فک کنن
فقط خودمو شوهرمو و دخترم مهمیم اونا هم اینجوری خوشن بذار باشن :D
سلام اصلا اهمیت نده سرت به زندگیت باشه تو ذاتشونه نمیتونن خوب باشن :-)
سلام عزیزمم مهم شوهرته خانومی بقیه و بیخیال توبرخورد با خانواده شوهرت یه گوشت در باشه یه گوشت دروازه :laugh تو با احترام باهاشون برخورد کن و به کارو رفتارشون بی توجه باش خودشون بعدها وقتی بببینن تو اصلا ناراحت نمیشی از رفتار اونا خسته میشن :laugh و شایدم شرمنده ازکارشون تو فقط سعی کن به شوهرت برسی اونو به خودت نزدیک کنی واصلا گله و شکایتی ازخانوادش پیش شوهرت نکنی :yes:
سلام منم خانواده شوهرم دو روهستن خدا جوابشونو بده الهی