پسری هستم 24 ساله و کنکور ارشد دادم و احتمال زیاد دانشگاه سراسری قبول میشم.حدود 2 سالی میشه که با خانمی آشنا شدم به قصد ازدواج و این موضوع رو با خانوادم در میون گذاشتم.هر دو همدیگرو خیلی دوست داریم.سربازی نرفتم و هر جا برم کار بالا سرم هستش.هر دو هدفمون اینکه بریم یه کشور خارجی و زندگیمونو اونجا شروع کنیم.خانواده ی خانم هنوز از وجود بنده بی خبر هستند و خانم میخوان که تحصیلاتشونو برن یه کشور دیگه و من فعلا اینجا باشم و ارشد بگیرم و برای بورسیه اقدام کنم وبرم خارج تا بتونیم اونجا باهم زندگیمونو شروع کنیم و این پروسه حداقل 3 سالی طول میکشه.
چند وقتی میشه که من از ایشون میخوام که منو به خونوادشون معرفی کنن و بگن که ما میخوایم باهم ازدواج کنیم و … .
ایشون نمیزارن که من خانوادمو بفرستم تا با خونوادشون در مورد ما بحرفن.چون خواستگارای زیادی داشتن و راستشو بخواین شرایطم زیاد مساعد ازدواج نیست (نه سربازی ، نه شغل ثابت).البته همه جا هم میتونم با تخصصم کار خوب پیدا بکنم.
خلاصه اینکه اولا” اینکه من میخوام که خانواده ی ایشون هم در جریان بنده باشن که وجود خارجی دارم و آینده دخترشون با من گره خورده و… چیز زیادی میخوام ؟(با توجه به شرایط)
و دوما” اینکه چطور میتونیم با توجه به اینکه ایشون میرن یه کشور دیگه تا 3 سال چیکار بکنیم تا عشقمون پایدار بمونه و کلا” به یه مشاوره اساسی نیاز دارم چون بدجور افسرده شدم از بس به آینده فکر کردم.
سوما” دوستان لطف کنن نظراشون و جوابهاشونو هر چه زودتر بفرستن تا من از این افسردگی نجات یابم.با تشکر از همه ی دوستان