باسلام .25 سال دارم مدت 18 ماه است که ازدواج کردم.خانواده شوهرم از نظر فرهنگی و اقتصادی با خانواده من فرق دارند و من ناز پروده و یکی یک دانه بار آمدم .من تقریبا 40 سال با مادر و پدر ومادر بزرگ(با آنها زندگی میکند) همسرم اختلاف سن دارم.من فوق لیسانس فیزیک هستم در حالیکه آنها خواندن و نوشتن هم نمیدانند مدام درباره مسایل مختلف زندگی من اظهار نظر میکنند و با حرف ها و سخنان بیهوده مرا می آزارند و همسرم اغلب جانب مرا دارد در حالیکه سعی میکند احترام آنها را نگه دارد و این حفظ احترام باعث پیش روی و سو استفاده آنها شده و اخیرا خواهر شوهرم که 10 سال از من بزرگتر است وارد باند آنها شده و با هم برخورد شدیدی داشتیم و او خانواده اش را در جریان قرار داده وروابط آنها نیز با من سرد شده.من باهمسرم هیچ گونه بحث و مشاجره ای نداریم غیر از بحث رفتار های زشت و کهنه ی خانواده اش.اخیرا باهمسرم به اتفاق تصمیم گرفتیم که بنده به خانه پدرش ایشان رفت و آمد نداشته باشم که در زندگیمان اختلاف و سردی ایجاد نشود،(ناگفته نماند جواب تمامی بی احترامی های خانواده اش تا به حال سکوت بوده)،اما شوهرم در تصمیم خود ثابت قدم نیست و باز میخواهد او را در رفتن به خانه پدریش همراهی کنم در حالیکه بنده دیگر توانایی پذیرفتن رفتار سرد وگوشه کنایه ندارم ومیخواهم تنها به آنجا مراجعه کند و آنها نیز اصلا بدشان نمی آید که همسرم مرا رها کند و تنها با آنها معاشرت کند آیا تصمیم من درست است؟لطفا مشاور یا روانشناس جواب بدهد